با پاسبانی که شب سرد به دنیال می دود در هر نفسش همراه بودم و تند و تند می دویدم ، اما انگار به خواب در کوچه های تنگ و تاریک ئو گلی پرواز کنان ، با هر پرش ، از چاله های آب پایی اگر بر خاک نهاده میشد ، خیس خیس بود گامی پس از گامی که می رفتیم شنگین و سخت تر یک گوشه دیوار ها به هم رفته بودند و بن بست بود کوچه یک گوشه قفس بود و پرنده ی مرده به آن اسیر بی بال و پر یادم نمی آید گام های ما و من تند نبود زیاد یا آن که به دنبالش می رفتیم تند بود چو باد اما نمی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ تخصصی آموزش موفقیت ، اعتماد به نفس ، قانون جذب رستوران شهزاد لذت اشپزی اخبار سایت بلگ بیست موزیک دیسلاو خرید اینترنتی مقاله فا فروشگاه فرفورژه برندگی(نمایندگی هشتمین نور ثامن) شاهین شهر اسرا نوین دانلود کاملترین فول آرشیو محسن ابراهیم زاده